ترنمترنم، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

ترنم زندگیم

دندون جدید

مبارکا باشه خانومی هفتمین دندونت بسلامتی در اومد هشتمی هم نزدیکه که بزنه بیرون.دوهفته میشه که حال خوشی نداشتی تقریبا حالتای سرما خوردگی با ابریزش بینی شدید که البته هنوزم ادامه داره،چن شبی هست که ساعتای2 بیدار میشی تا اذون صبح اولش گریه بعدشم بازی امروز صبح که داشتم پوشکت عوض میکردم شما هم سرگرم سر وصدا کردن و شلوغ کاری تو همون اوضاع بودی دندون جدیدت دیدم ...هورااااا خیلی خوشحال شدم  که یه دندون دیگه هم بسلامتی در اوردی ایشالله بقیه شم براحتی دربیاری مامانی ...
8 بهمن 1393

بدون عنوان

  تمام عروسک های دنیا؛     یتیم می ماندند؛     اگر خدا دخـــتـــر را نمی‌ آفرید ...! ...
4 بهمن 1393

برگ گلم،دختركم

برگ گلم ، دخترکم... تو هنوز آنقدر بزرگ نشدی که برایت از غمهایم بگویم... خوب که فکر می کنم می بینم که اگر بزرگ هم شوی باز دلم نمی آید غمگینت کنم. بر من ننگ باد روزی که بخواهم در ازای عشقی که به تو می بخشم چیزی بخواهم. شرمم باد اگر امروز در دلت محبت بکارم که فردا روزی بخواهم درو کنم. برگ گلم من عاشقم. .عاشقانه دوستت دارم.. تو خواه مهربان باشی خواه نباشی... روزگارت خوش باد شرم بر من مادر که روزی از شادی تو شاد نباشم. ننگ بر من باد اگر روزی متوقع باش...
4 بهمن 1393

ترنمم

چه خوب شد که آمدی. .. با وجود تو دنیای من حسابی رنگی رنگی شده است. دنیای من این روزها رنگش صورتی است. تفریحاتم پارک رفتن و کارتون دیدن است. در کتابفروشی ها بدنبال رنگی ترین کتابها می گردم. در فروشگاه کیفی صورتی و گلدار توجهم را جلب می کند. گل سرهای رنگارنگ می خرم...هر چند که تو اجازه نمیدهی آنها را به موهای روشنت بیاویزم.  در بقالی بدنبال چوب شور و بستنی های رنگی هستم. ...
4 بهمن 1393

براي دختركم

كلي حرف دارم باهات ولي نميدونم از كجا بايد شروع كنم.الان نزديك16ماهته يه فرشته زيبا براي من وبابايي و البته خييييلي شيطون و شيرين.ترنمم صبحا كه از خواب بيدار ميشي (كه البته بيشترش من پيشت نيستم از اين بابت خيلي ناراحت)كلي ناز ميكني روي تخت منتظري كه بغلت كنم تو هم سريع سرت ميزاري روشونم سفت ماماني رو بغل ميكني،منم عاشق اين لحظه ام.وقتي هم بهت ميگم ماماني رو محكم بغل كن دقيقا همين كارو ميكني وااااي كه اون لحظه دوس دارم بخورمت عسلي.بهت بگم از شيطونيات كه فيشاي تلوزيون ميكني باز خودت دوباره وصلش ميكني،ياد گرفتي ميري روي مبلا و واميستي روي مبل كه خيلي اين كارت خطرناكه...از روي تخت خوابم خودت تنها مياي پايين،از روي يه پله ميشيني مياي پايين بعدشم ...
4 بهمن 1393
1